تنبلی هایی از جنس بی وزنی !

بسم الله الرّحمن الرّحیم


السلام علیک یا امیر المومنین (علیه السلام)


یاهادی


1- مشغول مرتب کردن خانه هستم و به شی ء کوچکی بر می خورم که پیدا کردن جای مناسب برایش دردسر دارد . روی کابینت می گذارم و می گویم حالا این یکی را جابه جا نکنم اتفاقی نمی افتد . زیاد هم که توی چشم نیست ، بعدا سر فرصت به حسابش رسیدگی می کنم !

2- مشغول خواندن کتاب هستم . تا زمان کلاس باید کتاب را تمام کنم . به فصل آخرش که می رسم می گویم کل کتاب را خواندم و این یک ذره اهیمت چندانی ندارد و با سرعت و بدون دقت کتاب را تمام می کنم .


3- صبح ساعت 10 باید بروم کلاس احکام . خوابم می آید و حس و حال انجام تکالیف را ندارم . می گویم من که تا به حال یک غیبت هم نداشتم . یک روز هم که کلاس نروم اتفاقی نمی افتد . کلاس را می پیچانم !


4- صبح ها همیشه بلند می شوم و صبحانه آماده می کنم و همسرم را راهی می کنم . امروز حس و حال بلند شدن را ندارم و به همسرم می گویم " امروز را تو صبحانه درست کن "و سریع می روم زیر پتو و به خواب ادامه می دهم .


5و6و7و ....


چرا  روی کابینت همیشه نامرتب است و پر شده از چیزهایی که نمی دانم جایشان کجاست ؟ 

چرا نمی توانم جمع بندی از کتاب ها در ذهنم داشته باشم  و احساس می کنم تمام کتابهایم را باید دوباره بخوانم ؟ 

چرا هر سری که می خواهم کلاس احکام بروم با اینکه به این کلاس علاقه فراوان دارم  ، انگار با زور مرا دارند می برند ؟ 

چرا صبح ها دیگر نشاط ندارم و اکثرا همسرم صبحانه درست می کند یا صبحانه سمبل شده می خوریم ؟

چرا ....


جوابشان خیلی  واضح است . اینکه در بعضی موارد بی وزنی (همان هوای نفس ) جلوی استمرار در کارها را می گیرد و عزمم در آن کارها را از بین می برد . همه چیز از یک دوراهی ساده و کوچک شروع می شود ، دو راهی بین هوای نفس و جدیت در کار . 

شاید آن کار خیلی پیش پا افتاده باشد و انجام ندادن آن به هیچ کجای عالم بر نخورد ولی انجام ندادنش هوای نفسِ مرا گنده تر می کند و کار را کم کم برایم سخت می کند مثل قورباغه ای می شوم که بدون اینکه داغی را حس کند ، روی حرارت دارد می پزد :)))) 


تازگی ها بیشتر حواسم را جمع می کنم و به کمین نفسم نشسته ام . به این صحبت حاج آقا پناهیان زیاد فکر می کنم با این مضمون که "اگر در حلال ها با نفست مبارزه نکنی ، در حرام ها گیر می افتی "1

مبارزه ی بزرگیست . خدا کمک کند ....



 n- آخر سال است و وقت خانه تکانی و خستگی و نا مرتبی سر و وضع .

کمی دیگر همسرم می رسد خانه و هنوز نامرتبی از سر و رویم می ریزد .

می گویم همه روزهای سال را مرتب بوده ام . این یک روز زیاد به چشم نمی آید و دلیلش هم که قانع کننده است .....

اما این بار دیگر کوتاه نمی آیم . موهایم را شانه می کنم ، لباسی آراسته می پوشم و به سرو وضعم حسابی می رسم . آب میوه ای مهیا می کنم و به این فکر می کنم که او هم خسته است و من وظیفه دارم خستگی را از تنش بیرون کنم و  بگذار در ذهنش بماند که همسرم حتی در زمان خانه تکانی ها هم آراستگی اش را حفظ می کند .....




شادی روح شهید تهرانی مقدم و یارانش صلوات 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



پی نوشت 1: اگر در حلال با هوای نفس مبارزه نکنید، وقتی در حرام گیر هوای نفس بیفتید، نمی توانید نجات پیدا کنید. از پس هوای نفست بر نمی‌آیی، هوای نفست تو را می زند زمین. " (منبع اش اینجاست)


پی نوشت 2: صوت های تنها مسیر حاج آقا پناهیان را که در این موضوع است از دست ندهید . لینک دریافت فایل ها 



[ پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ق.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰ ]
بخش نظرات اين مطلب
نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">