برنامه مطالعاتی شما برای عید چیه ؟! نگید نداریم که خیلی زشته :)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا حیّ ...


روز آخری که می رفتم کلاس رفتم از کتابای توی قفسه ها یه کتاب برداشتم و گفتم عید می خونم . رفتم بخرمش که دوباره برگشتم سمت کتابخونه .....

   به شیوه خودم با خودم مشورت کردم :))))  و یه کتاب دیگه برداشتم و  گفتم اگه اونو بتونم بخونم حتما اینم می تونم و بار دیگه هم این تکرار شد و سه کتاب خریدم برای عید .

    انگار نه انگار دارم می رم تعطیلات نوروز و دید و بازدید و مسافرت . هر کی نمی دونست فکر می کرد می خوام برم یه اردوی اعتکاف علمی که این همه کتاب خریدم .

    ولی خب به نظرم با برنامه ریزی و نه با چیدن کارها (دقت شود !) می تونیم از فرصت عید استفاده های زیادی بکنیم . (البته فعلا در حد نظریه ست و بعد از تعطیلات معلوم می شه که درست بوده یا نه :) )

در همین راستا بار دیگه ای که به محل کلاس هامون رفتم ، یه کتاب دیگه هم برداشتم که قطرش از جمع سه کتاب دیگه بیشتر بود ! بعله ما یه همچین اعتماد به نفسی داریم ...

اتفاقا از چند روز پیش هم شروع کردم به خوندن کتابا .

ان شالله بعد از تعطیلات گزارش علمی خدمتتون ارائه می کنم که با هم ببینیم واقعا نظریه مذکور قابل اجرا بوده یا نه .


حالا می خوام از شما بپرسم ببینم شما برنامه علمی و مطالعاتی برای تعطیلات دارید یا نه ؟!



شادی روح شهدای گمنام صلوات

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم





[ شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ق.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰نظر ]

با کمترین امکانات چیزای خوشگل بسازید

یا محسن

سلام رفقا

آخرین پنجشنبه سال 1394 تون بخیر و خوشی

دیدید زمستون چه هق هقی راه انداخته..

شهدا و اموات رو با فاتحه و صلواتی بر محمد و آل محمد یاد کنید تا بریم ببینیم امروز واستون چی دارم:)



با موادی که در خونه بود چیزایی برای سفره هفت سین درست کردم..

مواد لازم: چیزای دورریختنی از نظر بقیه، آبرنگ، ماژیک، لاک، چسب و از همه مهمتر ذوق و حوصله

من هیچچچچچ کدومشون رو تهیه نکردم..چون اعتقاد دارم اگه یه کاری قراره بشه باید با همینایی که دارم بشه والّا هنر نکردم:)

البته نظر منه شما می تونید زیاد سخت نگیرین


این تنگیه که در اصل قوری بوده و چون دسته اش شکست و نشد ازش استفاده کرد برداشتم و به عنوان تنگ ماهی تزئین کردم

طرحش رو با آبرنگ کشیدم!!

بله درست خوندین، آبرنگ..

حالا چطوری و چجوری اون دیگه برمیگرده به هنری که ذاتا از پدر و مادرم به ارث بردم



اینم یه شیشه دورریز که از خونه مامانمینا برداشتم و یه آینه کوچیک که چسبوندمش رو شیشه و روش بازم با آبرنگ طرح ترمه زدم:)



اینم تخم مرغای عید!

توشون رو خالی کردم بعد با همون آبرنگ طرح مرغ و پرنده زدم..



امیدوارم مفید بوده باشه:)



پ.ن1: هذا من فضل ربی

پ.ن2: و من الله توفیق

پ.ن3: الحمدلله علی کل حال

[ پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۲۰ ب.ظ ] [ مریم سادات فاطمی ]
[ ۱نظر ]

کارِخونه میشه تفریح اگه خلاق باشی

یا لطیف

سلام

خسته نباشید خانومای خونه از کارای عید...

تا شروع بهار سه قدم بیشتر نمونده

من سعی کردم کارای خونه مو با انگیزه و عشق و خوشحالی همراه کنم تا بهم بچسبه!!

گوشه ای از نتایج کارام رو باهاتون به اشتراک میذارم تا نظرات تونو جویا شم..

این پرده ایه که به تازگی با یه تغییر کوچولو کلّی تو روحیه مون اثر مثبت گذاشته..

وقتی تصمیم گرفتم اتاق خوابو از صورتی به بنفش تغییر بدم و از لحافی که مادربزرگ خوبم زحمتشو کشیده بود استفاده کنم، دیدم پرده صوریتی به لحاف نمیاد..این شدم که با پارچه دور ریزی که داشتم طرح گل در آوردم و چسبوندم روی پارچه سفید و از زیرِ پرده نصب کردم.به همین راحتی:)



اینم گلدونیه که بازم برای سِت بودن با اتاق خواب با کمترین هزینه خریداری کردم و یه گل از دسته گلایی که داشتمو جدا کردم و گذاشتم تو گلدون..

بطور اتفاقی متوجه شدم عه چ جالب با گل روی لحاف مو نمیزنه...دقت کنید شمام

خدا در و تخته رو جور کرد..الحمدلله.. بالاخره پروژه بنفش سازی با موفقیت به اتمام رسید:)



اینم حاصل خونه تکونی امسال..مژه هام پیدا شد..مژه های عروسیم..اصلا نمی تونم تصور کنم اینا رو چشام بوده... چطوری پلک می زدم؟؟؟!!

وسط اون همه شلوغ پلوغی یهو به ذهن رسید این کارو کنم..به عنوان زنگ تفریح خوب بود:)

پارچه بالاسرش کادوی مادر همسرجانه که هنوز طرحی برای دوختنش پیدا نکردم اگه چیز خوب داشتید بگید دوستای عزیزم:)



اینم در تکمله پست زهرا سادات جان که درمورد حوله آشپزخانه بود..صرفا جهت پیشنهاد گذاشتم، من با این آویزای لیوان حوله رو وصل کردم به آبچکان..همش جلو دستمه..خیلی باهاش راحتم..اون مایع رو هم که گفتم واسه این بود: گاهی آدم تو آشپزخونه دستش کثیف میشه..مثلا روغن میخوره و ... و بعضیارو دیدم با ریکا می شورن!! من مایع دستشویی عم گذاشتم واسه این کارا :) کار خوبی کردم مگه نه؟



اینم کتابخونمونه، به دعوت از دوست خوبم زهرا سادات عکسشو گذاشتم براتون

ان شاالله تو فرصتای بعدی سعی می کنم بعضی از تزئینی هاش که توشه و کاره خودمه رو براتون توضیح بدم.


پ.ن1: و من الله توفیق

پ.ن2: هذا من فضل ربی

پ.ن3: اگه طولانی شد ببخشید:)

[ چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ب.ظ ] [ مریم سادات فاطمی ]
[ ۱نظر ]

از نکات ریز خانه داری :)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا طاهر ...


از دوران مجردیم یادمه که تصویری که از خانم ها بعد از شستن ظرف ها یا آشپزی داشتم این بود :

" خانمی به شکل نیمه خیس :) یعنی پایین لباس کامل خیس و پشت لباس هم به برکت خشک کردن دست با آن قسمت ، نم دار است .طوری که تا خشک شدنِ کامل ، آدم  هیچ انگیزه ای برای نزدیک شدن به سوژه مورد نظر رو نداره "

 به نظرم این تصویر اصلا جلوه زیبایی از یک خانم نیست  ولی به قول بعضی از خانما کاری نمیشه کرد و توی آشپزخونه هم حلوا خیر نمی کنن ! 


اصلا بذارید اینجوری بگم :

 تصور کنید شام رو با همسر محترم خوردید و مشغول شستن ظرفها هستید .

از طرفی همسر محترم هم منتظره که کار شما زودتر تموم بشه و کنارش بنشینید و یه شب نشینی دو نفره داشته باشید و از اتفاقات روزانه تون برای همدیگه بگید .(البته اگه ما خانوما اجازه بدیم همسرامون هم حرف بزنن :)))) )

حالا تصور رو ادامه بدید ... 

ظرف شستن خانم تموم شده (با تصویری که از یک خانم ظرف شسته داشتم ) و می خواد بیاد کنار همسر بشینه .

خودتون رو جای همسرتون بذارید و ببینید الان از زحمات خانم خونه راضی هستید یا از اینکه نمی تونید در فاصله کمی از همسرتون بنشینید شاکی هستید ؟!!!


در همان دوران مجردیم یادمه این روایت خیلی بهم چسبیده بود و باعث شده بود حوله مخصوص خودم رو داشته باشم و حواسم به این نکته جمع باشه :


قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): (مِن خصال التی) تُورِثُ الْفَقْرَ … مَسْحُ الْأَعْضَاءِ الْمَغْسُولَةِ بِالذَّیْلِ وَ الْکُمِّ.

 (بحارالانوار، 73: 315)

خشک کردنِ اعضایِ تَرِ بدن، با آستین و دامن، زمینه‌ساز نیازمندی است. 


بعد از ازدواج هم ، در آشپزخانه مان چیزی که همیشه موجود است دستکش و حوله زیر کابینت است . طوری که اگه نباشه کلافه می شم ! و خونه مامانم هم از اینا نصب کردیم و خیلی راضین . (یه حوله رو سه تا می کنید و از توی دستگیره کابینت  زیر ظرفشویی رد می کنید )

این هم عکسش (البته دستکش توی کشوئه :))  ) :



اگر هم کابینتتون مثل مال ما از این دسته ها نداره که حوله رو از توش رد کنید می تونید از این مدل ها بخرید :




شادی روح شهید احمدی روشن صلوات 

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم


پی نوشت 1 : بنده از پیش بند استفاده نمی کنم ولی اگه فکر کنم که بهتره حتما این کار رو می کنم .

پی نوشت 2 :

 مریم سادات  می گفت " من ک ب شخصه تو آشپزخونم حتما باید دستکش و مایع دستشویی و حوله حضور داشته باشن و الا ظرف شستن واسم عذابه"

 من مایع دستشویی رو نفهمیدم به چه کار میاد ؟! لطفا خودشون توضیح بدن .

فاطمه سادات هم می گفت : "منم همچین کاری میکنم البته با کمی فاصله رو دیوار آویزان کردم " . 

ما پشت ظرفشوییمون پنجره ست و امکان چنین کاری رو ندارم .


[ سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ق.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۱نظر ]

تاج افتخاری بر سرِ خانه ما

بسم الله الرّحمن الرّحیم

السلام علیکِ ایتها الصدیقة الشهیدة 


یا فاطر 


چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد
دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد1




دست به دامان مادرمان شدیم  که خودمان و اهل خانه مان را بیمه ی حیات کنیم .

بالاخره ما هم شدیم میزبان عزاداران حضرت زهرا (سلام الله علیها).

نمی توانم احساسم را توصیف کنم . احساس کسی را دارم که که با وجود کوچکی اش مورد توجه بزرگترین افراد واقع شده و جمله ای ندارد که این حال را توصیف کند .

می دانم که بهترین راه برای آسمانی کردن بیتمان همین راه است . برای اتصال ارض بیتمان به سماء ملکوت باید به اسبابش مراجعه کرد و این پیامبر و ذریه اش هستند که سبب اتصال بین ارض ها و سماوات هستند .2

ان شالله که بتوانیم این مسیر را تا انتها و به بهترین شکل طی کنیم . ان شالله که بیتمان به این واسطه بشود کوثر و منشاء خیرهای کثیر . خیر کثیر برای ما و اطرافیانمان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد .

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم




پی نوشت 1 : برگرفته از وبلاگ دل تنگ امام زمان (عج) - deltang.blog.ir

پی نوشت 2 : "اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الاَرْضِ وَ السَّماءِ" . فرازی از دعای ندبه

پی نوشت 3: شهدای گمنام عجیب بوی مادر را می دهند . شادی روحشان صلوات .

"

[ يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۱نظر ]

ابرازهایی از جنس نظم ۱

بسم الله الرحمن الرحیم


السلام علیک یا فاطمه بنت اسد

یا محسن


جلوه های حسن و زیبایی در این عالم بسیارند و آن هم به واسطه ی وجود پرورگاری محسن و حسن آفرین است. 

ما هم میتوانیم با بهره گیری از قرآن و تعالیم ائمه اطهار ( ع) محسن بوده و در همه ی افعال، اعمال و رفتارمان، بهترین آن را، به بهترین شکل ممکن بروز داده و حواسمان به مقام خلیفه اللهی که برای ما اتخاذ شده باشد.

حال برای اینکار باید چه کار کنیم  و از کجا شروع کنیم؟


من چند وقتی است که درگیر این مسئله هستم و تا الآن که در حال نوشتن این مطلب هستم، بنیادی ترین روش را ( برای اینکه بتوانیم درست عمل کنیم و عمل درست را به بهترین شکل خودش انجام دهیم) نظم میدانم.

نظم یکی از کلیدی ترین واژه های زندگی است که به دو وجه درونی و بیرونی ما، اطلاق میشود. اگر انسان به نظم درونی برسد، تلاطم و آشفتگی های ذهنی اش برطرف شده و میتواند بهتر به مسائل فکر کرده و در هر موقعیتی بهترین تصمیم را بگیرد و ... .

ما و تمامی بانوان خانواده دار سرزمینمان در صورت داشتن نظم میتوانیم مهر، محبت و عاطفه به جا، را به خانواده خود تزریق کرده و آنها را در مقابل آسیب های جامعه( با توکل به خداوند) مصون بداریم.

میتوانیم آرامش، معنویت، حسن خلق، شادی، امید و ... را به اعضای خانواده خود هدیه دهیم و در نتیجه جامعه ای متعالی را که زندگی کردن در آن آرزوی هر انسانی است را تشکیل دهیم.


البته با توجه به فرمایش حضرت علی( ع) در نهج البلاغه :

نهج البلاغه ۱۰ | نظمی در زندگی فردی و اجتماعی مطلوب است که از تقوا سرچشمه گیرد.


نظم و تقوا باید در کنار هم باشند تا ما بتوانیم در قبال اون به احسن عمل دست بزنیم. در واقع تقوا برای ما چهارچوب و محدوده تعیین میکند و به نظم، جهت الهی میدهد.

واااای چقدر شگفت انگیزه همراهی این دو با هم 😊

چند وقت پیش جمله ای را خواندم که بسیار تامل برانگیز بود: تقوای بیرونی، نظم است و نظم درونی، تقواست.

پس برای اینکه بتونیم شروع به پیاده کردن تقوا و نظم در لایه های درونی و بیرونی خودمون و در راستای اون اطرافیانمون باشیم اول میتونیم:

از بیرون و ظاهر شروع کنیم تا کم کم بتونیم در درون و حتی اندیشه ها و باورهامون منظم بوده و زیبایی خلق کنیم☺

گام اول: الآن که مشغول خونه تکونی هستیم حواسمون باشه که هر چیزی را در بهترین جایی که میتونه باشه قرار بدیم.

             

               اگر واسه وسیله ای جا نداریم سعی کنیم با استفاده از خلاقیت خودمون، براش یه جای مناسب درست کنیم.

               


و نکته ی آخر اینکه اگر از همین الآن هر چیزی رو سر جای خودش بذاریم، میتونیم امیدوار باشیم که انشاالله در سال جدید کمتر کارهایی رو انجام میدیم که بعدا تاسف بخوریم چون به برکت داشتن نظم همراه تقوا جزو متقین خواهیم بود انشاالله.

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد 

[ پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۹ ب.ظ ] [ فاطمه السادات تقوی ]
[ ۰نظر ]

تنبلی هایی از جنس بی وزنی !

بسم الله الرّحمن الرّحیم


السلام علیک یا امیر المومنین (علیه السلام)


یاهادی


1- مشغول مرتب کردن خانه هستم و به شی ء کوچکی بر می خورم که پیدا کردن جای مناسب برایش دردسر دارد . روی کابینت می گذارم و می گویم حالا این یکی را جابه جا نکنم اتفاقی نمی افتد . زیاد هم که توی چشم نیست ، بعدا سر فرصت به حسابش رسیدگی می کنم !

2- مشغول خواندن کتاب هستم . تا زمان کلاس باید کتاب را تمام کنم . به فصل آخرش که می رسم می گویم کل کتاب را خواندم و این یک ذره اهیمت چندانی ندارد و با سرعت و بدون دقت کتاب را تمام می کنم .


3- صبح ساعت 10 باید بروم کلاس احکام . خوابم می آید و حس و حال انجام تکالیف را ندارم . می گویم من که تا به حال یک غیبت هم نداشتم . یک روز هم که کلاس نروم اتفاقی نمی افتد . کلاس را می پیچانم !


4- صبح ها همیشه بلند می شوم و صبحانه آماده می کنم و همسرم را راهی می کنم . امروز حس و حال بلند شدن را ندارم و به همسرم می گویم " امروز را تو صبحانه درست کن "و سریع می روم زیر پتو و به خواب ادامه می دهم .


5و6و7و ....


چرا  روی کابینت همیشه نامرتب است و پر شده از چیزهایی که نمی دانم جایشان کجاست ؟ 

چرا نمی توانم جمع بندی از کتاب ها در ذهنم داشته باشم  و احساس می کنم تمام کتابهایم را باید دوباره بخوانم ؟ 

چرا هر سری که می خواهم کلاس احکام بروم با اینکه به این کلاس علاقه فراوان دارم  ، انگار با زور مرا دارند می برند ؟ 

چرا صبح ها دیگر نشاط ندارم و اکثرا همسرم صبحانه درست می کند یا صبحانه سمبل شده می خوریم ؟

چرا ....


جوابشان خیلی  واضح است . اینکه در بعضی موارد بی وزنی (همان هوای نفس ) جلوی استمرار در کارها را می گیرد و عزمم در آن کارها را از بین می برد . همه چیز از یک دوراهی ساده و کوچک شروع می شود ، دو راهی بین هوای نفس و جدیت در کار . 

شاید آن کار خیلی پیش پا افتاده باشد و انجام ندادن آن به هیچ کجای عالم بر نخورد ولی انجام ندادنش هوای نفسِ مرا گنده تر می کند و کار را کم کم برایم سخت می کند مثل قورباغه ای می شوم که بدون اینکه داغی را حس کند ، روی حرارت دارد می پزد :)))) 


تازگی ها بیشتر حواسم را جمع می کنم و به کمین نفسم نشسته ام . به این صحبت حاج آقا پناهیان زیاد فکر می کنم با این مضمون که "اگر در حلال ها با نفست مبارزه نکنی ، در حرام ها گیر می افتی "1

مبارزه ی بزرگیست . خدا کمک کند ....



 n- آخر سال است و وقت خانه تکانی و خستگی و نا مرتبی سر و وضع .

کمی دیگر همسرم می رسد خانه و هنوز نامرتبی از سر و رویم می ریزد .

می گویم همه روزهای سال را مرتب بوده ام . این یک روز زیاد به چشم نمی آید و دلیلش هم که قانع کننده است .....

اما این بار دیگر کوتاه نمی آیم . موهایم را شانه می کنم ، لباسی آراسته می پوشم و به سرو وضعم حسابی می رسم . آب میوه ای مهیا می کنم و به این فکر می کنم که او هم خسته است و من وظیفه دارم خستگی را از تنش بیرون کنم و  بگذار در ذهنش بماند که همسرم حتی در زمان خانه تکانی ها هم آراستگی اش را حفظ می کند .....




شادی روح شهید تهرانی مقدم و یارانش صلوات 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



پی نوشت 1: اگر در حلال با هوای نفس مبارزه نکنید، وقتی در حرام گیر هوای نفس بیفتید، نمی توانید نجات پیدا کنید. از پس هوای نفست بر نمی‌آیی، هوای نفست تو را می زند زمین. " (منبع اش اینجاست)


پی نوشت 2: صوت های تنها مسیر حاج آقا پناهیان را که در این موضوع است از دست ندهید . لینک دریافت فایل ها 



[ پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ق.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰نظر ]

کتاب خانه ما

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یاهادی 

السلام  علیکِ یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)



با سلام و ابراز وجود خدمت همه دوستان 

یه هفته ای می شه این وبلاگ راه افتاده و دوستان نویسنده :) در جریان هستن ولی به علت برخورد با آخر سال ،که مثل شب های امتحان می مونه اینجا هنوز راه نیفتاده . 

پس بنده زنگ اول رو (یعنی زنگ بعد از معرفی وبلاگ رو) می زنم . 


این پست مربوط به کتابخونه های دوست داشتی خونه ی ماست . 


جریان از این قراره که بنده بعد از ازدواج با کارتن هایی از کتاب وارد خانه همسر شدم ، غافل از اینکه به فکر کتابخونه نبودیم .(شایدم بودیم ولی به روی خودمون نمی آوردیم :) )

به هر حال بنده موندم و مقدار زیادی کتاب که جز زیر تخت ، جای دیگه ای براشون سراغ نداشتم و به مدت یک سال و نیم شرمنده ی رویِ کتابهام بودم . 


البته در این مدت بی کار ننشستم و به همسرم می گفتم که ما کتابخونه احتیاج داریم. اون بنده خدا هم که وایساده ببینه دقیقا (دقت شود ! دقیقا) بنده چی می خوام و الساعة تهیه کنه، دست به کار شد و در خرید های عید که برای محل کارشون داشتن یه عدد میز تحریر! برای خانه خریداری کرد و ما رو از بی کتابخونه ای نجات داد . به همین دقت ! 

ما که کاملا قانع شده بودیم که میزتحریر ، ما رو از بی کتابخونه ای نجات داده شاد و خرم به زندگی خود ادامه دادیم ولی همچنان این سوال برامون باقی مونده بود که چه جوری باید با میز تحریر از بی کتابخونه ای نجات پیدا کرد !

چند وقت یکبار برای فهم این ارتباط تلاش هایی می کردم . مثلا یه مدت کشوهای میز تحریر رو در آورده بودم و مقداری از کتابهام رو توش گذاشته بودم  :) . طرح جالبی بود ولی هنوز اکثر کتابا توش جا نمی شدن و کشوهای میز تحریر هم به حالت چپ چپ به کتابا نگاه می کردن که این اصلا خوب نبود :)


خلاصه ی ماجرا اینکه چند وقت بعد طی جستجوگری در خرابه های زیرزمین خانه مادربزرگ همسر دوتا جعبه میوه چوبی پیدا کردم و به این ترتیب معما رو حل کردم . همینطور که عکس رو ملاحظه می کنید می تونید رابطه میز تحریر و کتابخونه رو هم متوجه بشید . 


 کتابخونه میز تحریری


من بعد از این کشف بود که به تدبیر همسرم ایمان بیشتری پیدا کردم :)

البته با این ایده هم هنوز بیش از نیمی از کتابها زیر تخت باقی مونده بود !

تا اینکه عکس کتابخونه م رو به دوستان هنرمندم نشون دادم و پیشنهاد هایی از جنس تجربه ، بهم کردن که خیلی خیلی راهگشا بود .

اینم عکس کتابخونه دوم ما ست که از ترکیب میز تلویزیون و کتابا ساخته شده :

کتابخونه میزتلویزیونی


همسر عزیز هم خیلی از این طرح استقبال کرد و خودش به تدبیر خودش در خریدن میز تلویزیونی با این طرح ایمان پیدا کرد !

با وجود کتابخونه اول و این طرح دیگه تقریبا کتابی زیر تخت نمونده مگر به دلیل نقص عضو خود کتاب یا دلایلی دیگر .... 

اون دفترچه زرده هم دفتر امانت کتاباست . چون کتابای عزیزم در معرض دید همه قرار گرفتند احتمال غرض دادنشون بالا رفته (البته که خیلی خوشحال کننده هست) و این دفتر به نظم این کار کمک می کنه .


خیلی پست اولم طولانی شد. معذرت می خوام ولی بحث شیرین کتابخونه بود.



شادی روح شهدای گمنام صلوات 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


پی نوشت 1 : از دوستان نویسنده وبلاگ درخواست می کنم عکس کتابخونه هاشون رو تو وبلاگ بذارن . 

پی نوشت 2 : نشاطی که این جور کارا به من و همسرم می ده عمرا با خرید یه کتابخونه بزرگ و مجهز قابل مقایسه نیست . البته شاید بعدا به این نتیجه برسیم که بهترین کار خرید کتابخونه ست . 


[ سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۱۹ ب.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰نظر ]

سرآغاز

بسم الله الرحمن الرحیم


السَّلامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً
أَنَا لَکِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا
وَ أَنَا أَسْأَلُکِ إِنْ کُنْتُ صَدَّقْتُکِ إِلا أَلْحَقْتِنِی بِتَصْدِیقِی لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِی
فَاشْهَدِی أَنِّی ظَاهِرٌ [طَاهِرٌ] بِوِلایَتِکِ وَ وِلایَةِ آلِ بَیْتِکِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ


در روزی که با نام تو کردم آغاز
سرتاسر هفته غرق زیبایی شد


قرآن مجید، وجود زن را مایه آرامش و سکون معرفی می کند؛ بدین گونه که هر وقت همسر، از اجتماع صدمه و آزاری می بیند با وارد شدن به خانه و یافتن آرامش آن را جبران می کند و در فراز و نشیبهای زندگی با تکیه به همسر، خود را از تنهایی می رهاند چنان که امیرالمومنین(علیه السلام) در کنار فاطمه(سلام الله علیه) احساس آرامش می کرد.

زنان می توانند در خانه تکیه گاهی مطمئن برای شوهرانشان باشند، چنان که در مواقع شدت و رنج، مردان به آنها تکیه کرده، هنگام غربت و تنهایی، به همسر خود پناه می آورند.
یکی از هنرهای زنان داشتن روحیه مدیریت نرم به همراه ایجاد نشاط و آرامش در محیط خانه است.

ما جمعی از بانوانیم که با توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیه) از خداوند خواسته ایم جمعمان را متصل به جریان کوثری نموده و غرق در خیرات کثیرش کند تا بتوانیم به اشتراک بگذاریم هر آنچه را که به نشاط خانه و خانواده کمک می کند.



اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

[ يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۰ ق.ظ ] [ مریم سادات فاطمی ]
[ ۰نظر ]