صله رحم های اجباری یا فرصت هایی برای تقویت تفکر ؟!

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا رئوف


اینکه بتوانی با همه اطرافیانت ارتباط خوب و موثر برقرار کنی و هم تو ،و هم آن ها ، راضی باشید یک  آرمان بسیار بزرگ است ، مخصوصا در این زمانه که شاهد انواع طرز تفکر ها و اعتقادات هستیم ...


تقریبا همه ما تجربه عدم موفقیت در برقراری ارتباط با برخی از آشنایان و ارحام را داریم که با یادآوریِ آن جز بر اضطراب و ناراحتی ما افزوده نمی شود .

این ناراحتی وقتی عمیق تر می شود که شما  ، ارتباطِ موثر را جزو وظایف دینی خود بدانید ولی طرفِ مقابل شما هیچگونه اعتقادی به اعتقادات شما نداشته باشد .

از طرفی ناراحتی هایتان را نتوانید با کسی درمیان بگذارید (به دلایل شرعی مثلا غیبت نکردن) و طرف مقابل شما بی مهابا به خودش اجازه دهد برخوردهای ناجوان مردانه چه در پیش روی شما و چه پشت سر شما داشته باشد .

معادله ای پیچیده  ! و  البته در ظاهر ، بسیار تلخ ....


اما این معادله ایست که ربّ شما برای شما تدارک دیده و شما را مسئول حل کردن آن قرار داده . راستی چرا ؟!


اوایل ازدواجمان بود و به طور طبیعی دختری بدون تجربه در برقراری ارتباط با اقوام بودم . و از آنجایی که مادرِ بنده و تلفن خانه مان ،دوقلوهای از هم جداناشدنی بودند و همچنین خاطرات بدی که از مکالمات تلفنی داشتم ،باعث شده بود با تنها کسی که ارتباط تلفنی داشته باشم مادرم باشد ، که اقدامش هم اکثرا از طرف مادرم بود .

کمی از زندگی متاهلی گذشت و بنده هم مشغول کلاس ها و استفاده از استقلال به دست آمده بودم که تلفن ها شروع شد . ارحامِ محترم زنگ می زدند و ابراز ناراحتی و گلایه از بی توجهی های بنده می کردند و با ناراحتی مکالمه ها تمام می شد . حتی یک بار به طرزی ناجوانمردانه با بنده برخورد شد که با قطع کردن تلفن تا دقایقی فقط گریه می کردم .

این را هم اضافه کنید که مدل ازدواج و مراسمات ما مطابق خواست این ارحام نبود و البته که با لطف خدا توانستیم بر خلاف نظر آن ها بر اساس اعتقادات خودمان زندگی تشکیل دهیم .  

و اینکه این ارحام محترم شدیدا اهل غیبت کردن پشت سر دیگران هستند و اگر یک ناراحتی پیش بیاید به همه آن ها منتقل شده و به تعداد افراد فامیل عکس العمل در آن مورد مشاهده می شود .

خلاصه ...

مادر بنده هم که طرفدار پروپاقرص اقوام محترمشان بودند از هیچگونه انتقادی دریغ نمی کردند و هیچگونه پشتیبانی و حتی مشورت منطقی از جانب او نیز احساس نمی شد . البته که به دلایل همسر هم نباید از عمق این ماجرا اطلاع پیدا می کرد . 

الغرض شرایط خیلی خیلی سختی بود ....


به لطف قرآن و اساتید محترممان فهمیده بودم که اگر در زندگی نشانه ای مشاهده کردم ، حتما دنبال نقصی از خودم و برطرف کردن آن بروم و با این دید شروع کردم به تحلیل قضیه .

توقعات خودم را کنار گذاشتم و به جای آن ها فکر کردم وفهمیدم  چقدر در نوع ارتباطات اشتباه کرده بودم  وشاهد  چرخه ای معیوب در حال چرخیدن بودم . (البته قبول اشتباه و شروعی دوباره کار راحتی برای نفس سرکشم نبود )

سریع به فکر راه چاره افتادم . از مادرم تاریخ تولد همه ارحارم  و بچه هایشان را گرفتم که لااقل در زمان تولد ها پیام تبریکی بزنم و تا جایی که حواسم بود این کار را می کردم . همراه پیام های تبریک دعاهای متناسب  برای هرکدامشان می نوشتم . یعنی چیزی که می دانستم دنبالش هستند را برایشان آرزو می کردم .

کم کم نزدیک عید شد و برنامه ای جدید . یک نیمه روز نشستم و پیام شخصی متناسب با هرکدام از افراد را برای تبریک عید نوشتم (نه پیام آماده و مشترک برای همه) و این بازخورد خیلی خوبی داشت .

البته در فواصل مختلف هم سعی می کردم ارتباط تلفنی برقرار کنم و  قبل از تماس ها  هم فکر می کردم که در مورد چه موضوعی صحبت کنم .دفتری داشتم که ایده هایم را هر چند وقت یکبار می نوشتم  ، که تماس ها  نتیجه خوبی داشته باشد .


بعد از مدتی به آرامش تقریبی در مورد این ارتباطات رسیدم و حداقلش این بود که دیگر کسی از دستم شاکی نبود .

با اینکه طرز تفکر آن ها همچنان همان است و توقعاتشان هم همان ، ولی مدیریت این ارتباط به دست من افتاد ، طوری که گاهی تماس های بنده باعث ایجاد شرمندگی در آن ها می شد و نوعا گلایه نکردن بنده و ابراز بی توقعی بنده  ایجاد محبت می کرد .



نمی خواهم این تصور ایجاد شود که همه چیز به خوبی و خوشی ادامه دارد ، چون اینطور نیست و فقط موضوع از حالت بحران به حالت عادی تغییر یافت و باعث شد بنده کمی از وظایف خودم را بشناسم و به آن ها عمل کنم و نقص هایم در این زمینه اندکی برطرف شود . 

این داستان همچنان ادامه دارد و توقع بنده از ارتباطاتم ، این نیست که پشت سر من حرفی نباشد یا همه از دستم راضی باشند ، اینکه به اندازه خودم وظیفه ام را انجام دهم من را آرام می کند و مسیر رشدم را برایم هموار می کند .

و می دانم نتیجه ، دست همان ربّی است که این معادله را برای من رقم زده بود ...





شادی روح شهید ابراهیم هادی و سلامتی سید موسی صدر  صلوات

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم


پی نوشت : قصد داریم بیشتر در این خصوص مطلب بگذاریم .



[ شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ق.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۱نظر ]

زندگی را عاشقانه زندگی کنیم♥

به نام خدایی که از جنس خودمان، همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابیم

و در میانمان دوستی و مهربانی قرار دارد(سوره روم آیه 21)



ولادت امام علی علیه السلام برترین مرد عالم، بهترین همسر و پدر دنیا، مبارک

سلام

به بهانه روز فرشته های سیبیلو این پست رو میگذارم باشد که رستگار شوم :)

* روز مردای خونه مبارک *


روش های رمانتیک بودن

روش پانزدهم
وقتی همسرم با خوراکی و میوه هایی که خریده وارد خانه می شود با ذوق فراوان می گویم: وای از کجا میدونستی ازینا هوس کردم.. او ازین که خواسته مرا بدون اینکه من بگویم براورده کرده کلی به خود می بالد.



پ.ن1: هذا من فضل ربی

پ.ن2: و من الله توفیق

پ.ن3: الحمدلله علی کل حال
[ چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ق.ظ ] [ مریم سادات فاطمی ]
[ ۰نظر ]

در پیچ و خم اصلاحات ! اخلاقی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا غنی


گاهی پیش می آید  در مواردی که از خودت شدیدا مطمئنی و خودت را  حداقل در آن زمینه خوش اخلاق محسوب می کنی ، چنان بداخلاقی ای وجودت را می گیرد که نمی دانی "تو"،  همان "تو"ی سابقی یا تو را عوض کرده اند ؟!!!

این قسمت های دنیا همان محل های ملاقات فقر است .

که به تو بفهمانند "تو" چیزی نیستی و هر چه هست "او" ست ....1

 که "تو" ، فقط ظرفی و فقر مطلق .


داستانی جالب در این باب :

مرحوم کربلایی احمد طهرانی می فرماید:

در همان مدتی که در کربلا زندگی می کردم، چندین موقعیت گناه برایم فراهم شد؛ ولی من از آنها سر باز زدم؛ زیرا مطمئن بودم که اینها امتحان و فتنه های الهی است و هر گونه لغزشی در آنها کار آدم را می سازد.

در یکی از آن روزها چند بار شرایط معصیت فراهم شد؛ ولی هر بار از آنها رو بر گرداندم.

دیگر از خود بی خود شده بودم، به حرم قمر بنی هاشم علیه السلام پناه بردم.

در آنجا به حضرت عرض کردم: بنده به خاطر تقرب به شما، از لذت معصیت چشم پوشی کردم. حضرت در جواب فرمودند: گمان نکن که تو با دست خود کاری انجام داده ای! ما تو را نگه داشته ایم و به تو اراده دوری از گناه را داده ایم؛ و گرنه تو به خودی خود، هیچ نیستی.

ایشان در تکمیل این موضوع فرمود: دست ولایت است که ورشکسته هایی مثل ما را نگه داشته است. اگر ما را به خودمان واگذارند، عاقبت، همه ما طلحه و زبیر از کار در می آییم.



شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم



پی نوشت 1 : یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ 

پی نوشت 2 : شدیدا حسرت مصاحبت با صاحب نفسان را می خورم و گمانم این حسرت ها رشد می آورند .

پی نوشت 3 : خداروشکر دوستانی دارم که مرا یاد خدا می اندازند و مصاحبت با آنها رشد آفرین است . از جمله نویسندگان این وبلاگ :) سلامتیشون صلوات :)))

[ سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۴ ب.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۱نظر ]

ایده هایی برای داخل اتومبیل

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا بدیع

زیاد حاشیه نمی روم و فقط چند مدل ایده برای صوت های داخل ماشین ، هنگام مسیرهای طولانی یا مسافرت می دهم .

حرفمو پس می گیرم و  یه کم حاشیه می رم :) 

همانطور که همه می دانیم برای شروع بعضی طرح ها لازمه با شیب ملایم وارد شد :)

همسر بنده قبلا برای این که در ماشین حوصله ش سر نره رادیو گوش می داد معمولا هم موجی که آهنگ های مختلف میذاره مورد علاقه ش بود . با وجود اینکه تقریبا 90 درصد اون آهنگ ها مشکل نداره ولی لزوما گوش کردن اون ها رشدی به همراه نداره .

اوایل ازدواجمون بنده برای اسلامی تر کردن داخل ماشین یه فلش پر کردم از مداحی های آقای میثم مطیعی . با هم که می رفتیم بیرون می ذاشتم و گوش می دادیم . معمولا بعد از چند تا مداحی همسر جان می گفت دیگه بسه و خاموش کنیم .

 همون موقع ها فهمیدم که لزوما چیزی که من دوست دارم ، می تونه مورد علاقه همسرم نباشه . و این رو هم فهمیدم که فقط مداحی و روضه ، ذکر نمیاره و کسی که می خواد از طریق گوش ، ذکر بپذیره حتما نباید با مداحی و غم و غصه این کار رو بکنه و شاید حتی در طولانی مدت عادت به این کار ، حس تازگی و عمیق شدن در مداحی رو از آدم بگیره .

کم کم به فکر آهنگ های حامد زمانی افتادم و این یه کم قضیه رو برای همسر شیرین تر کرد چون هم ریتم قشنگی داره و هم بعضی از آهنگ هاش از متن های فوق العاده مفهومی استفاده کرده که روح آدم رو بالا می بره، مثل آهنگِ "نفس تازه کنیم" . البته این نوع آهنگ ها تا جایی مفیده که شعرش رو گوش می دی و آهنگ مد نظرت نیست و گرنه در ادامه جز خستگی روح چیز دیگه ای نمیاره .

و اما نسخه جادویی که ما کشفش کردیم و  با روحیه جفتمون می خونه و هر بار که گوش بدی هم خسته نمی شی ، چیزی نیست جر مدح اهل بیت . مدح ها رو توی ولادت ها می خونن . البته اکثر گزینه هایی که ما بهش علاقه داریم ، مدح هایی هست که آقای میثم مطیعی خونده و از لینک زیر می شه دانلود کرد .

لینک دانلود مدح های آقای میثم مطیعی 


این مدح ها گزینه های شاد هم داره که اونا هم برای ایجاد تنوع جالبه .



شادی روح شهید تهرانی مقدم و یارانش صلوات 

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم



[ شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ب.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰نظر ]

حباب های توهمی !( حق با من است یا همسرم ؟!)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا ربّ


گاهی اوقات آدم در اوج عصبانیت از دستِ همسرش ، به نواقص خودش پی می برد .مثلا می فهمد چقدر ذهنش توهم دارد و ساختار تفکریَش ناقص است .


داشتیم با جنابِ همسر بر سرِ برخی مسائل مذاکره می کردیم (بخوانید دعوای یک طرفه آن هم از طرف بنده :))) ) یعنی بنده موارد اتهام را می شمردم و رودی از چشمانم نیز جاری بود . نوبت به همسر که می رسید مذاکرات بوی منطق به خودش می گرفت و آن جناب بدون داشتن وکیل مدافع از خودش رفع اتهام می کرد و از شدت منطقی بودن صحبت هایش هیچ جای اعتراضی باقی نمی ماند . نه اینکه بنده اعتراض نداشته باشم ، جای اعتراضی نبود  (دقت شود !) . به هر حال در اواسط مذاکره بودیم که به خود آمدم و جای خالی چیزی را شدیدا در درونم حس کردم  و آن هم تفکر صحیح و نتیجه گیری صحیح بود .(البته مدیونید اگر فکر کنید که این حالت در ظاهرِ مذاکرات تغییری ایجاد کرد )

حالا که آرام تر شده ام چیزی در درونم می گوید بعضی اوقات به جای "تفکر "، "فکّر"1 می کنم و این درحالیست که متوجه این نقص در وجودم هستم ولی به روی خودم نمی آورم و حتی بر اساس یک نتیجه از پیش تعیین شده حق را به خودم  می دهم .

یعنی نتیجه ای را که دوست دارم  در نظر می گیرم و گزاره هایم را برای رسیدن به آن نتیجه می چینم . اینجا کافیست شانس یار نباشد و همسر نیز همین فرآیند را البته در نتیجه ای خلاف نتیجه بنده طی کند ، آن وقت صحبت ها به مذاکره تبدیل شده و ..... 

خدا را شکر که محبت مان بر این منطق ها ! غالب است و اصلا اهل مذاکرات طولانی نیستیم وگرنه معلوم نبود نتیجه مذاکرات و البته زندگی شیرینمان به کجا می انجامید.


این بار اما در اوج مذاکرات به این نتیجه رسیدم که باید تکلیفم را با خودم و نوع تفکرم مشخص کنم . یعنی اگر برای ناراحتی هایم دلیل منطقی ندارم ، این را با خودم در میان بگذارم و اتمام حجت کنم و ریشه ناراحتی را در جایی دیگر جستجو کنم . 

فهمیده ام برای حل هر مشکل لازم است ابتدا در خلوت  مساله را تشریح کنم و ببینم آیا حق با من است یا توهّمِ حق-داشتن دارم .  مهم است که این مساله در درونم حل شود وگرنه همیشه احساس محق بودن و مظلوم :) واقع شدن را دارم در صورتی که حقیقت ندارد و حتی همسر نیز از این حقّی توهمی بی خبر است . البته در مواردی که حق با من است می توانم بخشش یا احقاق حق را انتخاب کنم و بسته به شرایط هر دو حالت امکان پذیر است و گاهی احقاق حق لازم می آید .

ولی چیزی که اهمیت دارد  این است که این حق ، توهّمِ ذهن من نباشد که اگر حبابِ این توهّم  بزرگ شود به جایی می رسد که با ترکیدنش ضربه شدیدی به من و زندگی وارد می شود  .

پس تا بزرگ نشده خودم باید نابودش کنم

و این کارِ سختی نیست ....



شادی روح شهدای مدافع حرم صلوات

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم




پی نوشت 1 : "فکّر" از بابت "تفعیل" است و نوعی تفکر منفی در سوره مبارکه "قلم" محسوب می شود. البته این نوع تفکر ، مدل اعراضِ مردانه از حق است ! و مدل زنانه اش در سوره مبارکه "مزمل" است . 

پی نوشت 2 : خواب زیارت حرم حضرت زینب (س) مرا در بهتی عجیب فرو برده .... 

[ جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ب.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰نظر ]

مدیر خانه کیست؟!

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا مدبّر


سلام به همه دوستان خانه دار و تبریک برای شروع سالی نو 

هر وقت که سال نو می شه یاد سال های قبل می افتم و اینکه چقدر زود گذشت و انگار سال تحویلِ پارسال ، همین دیروز بود و از این فکرا ....

داشتم با خودم فکر می کردم که اگر سال قبل رو بچلونم و بخوام عصاره ش رو در بیارم چی نصیبم می شه و آیا راضی هستم از سال قبل یا نه ؟!!!

پیش خودم فکر می کردم که اصلا چی باعث می شه که از خودم در طول زمان راضی باشم ؟!!!!!!

ساعت


جواب این سوال به معیارهای زندگی آدم و میزان رشدش بستگی داره 1و من اصلا قصد ندارم واردش بشم و به عنوان یه سوال و دغدغه رهاش می کنم ولی می خوام یه موضوع دیگه رو باز کنم اونم موضوع مدیریت بلند مدت خانم ها در زندگیه .


من و همسرم به مساله دید و بازدید و صله رحم خیلی مقیدیم و برامون هم فرقی نداره والدینمون با فامیل ها ارتباط دارن یا نه ، در هر صورت ما ارتباطمون رو قطع نمی کنیم و  این مساله و تعداد زیاد   فامیل ها باعث شده که ما انواع زندگی رو ببینیم . این تنوع خیلی به رشدمون کمک می کنه . فکر کنید انواع آدم ها و انواع طرز تفکر ها و نتیجه زندگی اونها رو ببنید و بتونید انواع تحلیل ها رو داشته باشید . این کار نیاز به تجربه رو اقناع می کنه و سن آدم رو خیلی بالا می بره .(و بنده فکر می کنم یکی از کارکرد های صله رحم رشد تفکر با دیدن انواع  سبک زندگی  هست)


یکی از مواردی که بنده زیاد باهاش برخورد کردم این بوده که آقای خانواده در طول سالیان مشغول کار و پیشرفت در کار بوده و خانم هم با نوسانات آقا ، دچار نوسان شده . یعنی به اصطلاح عام با همه چیز مرد ساخته و اصلا به خودش نرسیده . 

این خانم اصلا به این فکر نبوده که این نوسانات ، طبیعت زندگیه و ایشون مستقل از این نوسانات باید برای خودش و خانواده  برنامه رشد و پیشرفت می ریخته . بعد از چندین سال که آقا به ثبات کاری رسیده  و یا خانم دیگه طاقتش طاق شده ،تازه متوجه گذر زیاد زمان می شه و احساس حسرت و پشیمانی می کنه از عدم پیشرفت خودش و خانواده . و این عدم پیشرفت رو به حساب نوسانات و عدم مدیریت مرد خانه می ذاره .


یه نمونه کوچیکش خود بنده هستم که اوایل زندگی با همسر عزیز برنامه ختم نهج البلاغه گذاشتیم  و مقدار زیادی هم موفق بودیم ولی به دلایلی که بنده مقصر بودم ادامه پیدا نکرد . بعد از اون هم همسر عزیز به علت کار زیاد ،شب ها دیر و خسته به خونه می اومد و دیگه نشد برنامه بریزیم .بنده هم همیشه دائم الغررررررر و منتظر فرصتی که کار همسر به ثبات برسه و شب ها زودتر بیاد و دوباره همچین برنامه ای رو شروع  کنیم  غافل از اینکه چند سال گذشت و این فرصت فراهم نشد.این وابستگی به شرایط  فقط زمان رو از من گرفت و به جای پیشرفت ناراحتی خیال برایم باقی گذاشت که اگر هوشمندانه تر برخورد می کردم مطمئنا بهتر بود .


حالا که این تجربه رو توی کوله پشتیم دارم تصمیم گرفتم برنامه های بلند مدتی برای زندگی خانوادگی بچینم که مستقل از شرایط ادامه پیدا کنه . یعنی با پیش بینی هرگونه شرایطی ، برنامه منعطفی برای رشدمون ، تدارک ببینم که بعد از چندین سال که بر می گردیم و به عقب نگاه می کنیم رد پای یک زن مدیر در خانه دیده بشه و مدیریت صحیحش تحسین بشه .(البته هدف تحسین نیست و فقط از آثار هست)


اینکه چه جوری با توجه به روحیات مختلف آقایون و روحیات کمال طلب خانم ها می شه برنامه بلند مدت برای زندگی چید ، نیاز به فکر و برنامه ریزی داره که اگر بتونم در مورد ایده های شخصیم پست هایی می ذارم .

و خیلی هم مشتاقم بدونم شما چه ایده هایی دارید؟



پی نوشت 1 : تدبر در سوره مبارکه عصر  شروع خوبی برای در آوردن معیاره .


شادی روح شهید احمدی روشن صلوات

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم


[ دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۲ ب.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰نظر ]

تنبلی هایی از جنس بی وزنی !

بسم الله الرّحمن الرّحیم


السلام علیک یا امیر المومنین (علیه السلام)


یاهادی


1- مشغول مرتب کردن خانه هستم و به شی ء کوچکی بر می خورم که پیدا کردن جای مناسب برایش دردسر دارد . روی کابینت می گذارم و می گویم حالا این یکی را جابه جا نکنم اتفاقی نمی افتد . زیاد هم که توی چشم نیست ، بعدا سر فرصت به حسابش رسیدگی می کنم !

2- مشغول خواندن کتاب هستم . تا زمان کلاس باید کتاب را تمام کنم . به فصل آخرش که می رسم می گویم کل کتاب را خواندم و این یک ذره اهیمت چندانی ندارد و با سرعت و بدون دقت کتاب را تمام می کنم .


3- صبح ساعت 10 باید بروم کلاس احکام . خوابم می آید و حس و حال انجام تکالیف را ندارم . می گویم من که تا به حال یک غیبت هم نداشتم . یک روز هم که کلاس نروم اتفاقی نمی افتد . کلاس را می پیچانم !


4- صبح ها همیشه بلند می شوم و صبحانه آماده می کنم و همسرم را راهی می کنم . امروز حس و حال بلند شدن را ندارم و به همسرم می گویم " امروز را تو صبحانه درست کن "و سریع می روم زیر پتو و به خواب ادامه می دهم .


5و6و7و ....


چرا  روی کابینت همیشه نامرتب است و پر شده از چیزهایی که نمی دانم جایشان کجاست ؟ 

چرا نمی توانم جمع بندی از کتاب ها در ذهنم داشته باشم  و احساس می کنم تمام کتابهایم را باید دوباره بخوانم ؟ 

چرا هر سری که می خواهم کلاس احکام بروم با اینکه به این کلاس علاقه فراوان دارم  ، انگار با زور مرا دارند می برند ؟ 

چرا صبح ها دیگر نشاط ندارم و اکثرا همسرم صبحانه درست می کند یا صبحانه سمبل شده می خوریم ؟

چرا ....


جوابشان خیلی  واضح است . اینکه در بعضی موارد بی وزنی (همان هوای نفس ) جلوی استمرار در کارها را می گیرد و عزمم در آن کارها را از بین می برد . همه چیز از یک دوراهی ساده و کوچک شروع می شود ، دو راهی بین هوای نفس و جدیت در کار . 

شاید آن کار خیلی پیش پا افتاده باشد و انجام ندادن آن به هیچ کجای عالم بر نخورد ولی انجام ندادنش هوای نفسِ مرا گنده تر می کند و کار را کم کم برایم سخت می کند مثل قورباغه ای می شوم که بدون اینکه داغی را حس کند ، روی حرارت دارد می پزد :)))) 


تازگی ها بیشتر حواسم را جمع می کنم و به کمین نفسم نشسته ام . به این صحبت حاج آقا پناهیان زیاد فکر می کنم با این مضمون که "اگر در حلال ها با نفست مبارزه نکنی ، در حرام ها گیر می افتی "1

مبارزه ی بزرگیست . خدا کمک کند ....



 n- آخر سال است و وقت خانه تکانی و خستگی و نا مرتبی سر و وضع .

کمی دیگر همسرم می رسد خانه و هنوز نامرتبی از سر و رویم می ریزد .

می گویم همه روزهای سال را مرتب بوده ام . این یک روز زیاد به چشم نمی آید و دلیلش هم که قانع کننده است .....

اما این بار دیگر کوتاه نمی آیم . موهایم را شانه می کنم ، لباسی آراسته می پوشم و به سرو وضعم حسابی می رسم . آب میوه ای مهیا می کنم و به این فکر می کنم که او هم خسته است و من وظیفه دارم خستگی را از تنش بیرون کنم و  بگذار در ذهنش بماند که همسرم حتی در زمان خانه تکانی ها هم آراستگی اش را حفظ می کند .....




شادی روح شهید تهرانی مقدم و یارانش صلوات 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



پی نوشت 1: اگر در حلال با هوای نفس مبارزه نکنید، وقتی در حرام گیر هوای نفس بیفتید، نمی توانید نجات پیدا کنید. از پس هوای نفست بر نمی‌آیی، هوای نفست تو را می زند زمین. " (منبع اش اینجاست)


پی نوشت 2: صوت های تنها مسیر حاج آقا پناهیان را که در این موضوع است از دست ندهید . لینک دریافت فایل ها 



[ پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ق.ظ ] [ زهرا سادات علوی ]
[ ۰نظر ]